کانون جوانان شهدای گمنام تهرانسر

کانون جوانان شهدای گمنام تهرانسر
آخرین نظرات

خاطره خواندنی

دوشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۷ ب.ظ
خیال مى کردیم جاده تا بالا، یعنى کنار مقبره ى شهداى گمنام ادامه دارد، اما زهى خیال باطل، تیم حفاظت هم مثل اینکه همین گمان را داشته اند. توى خودشان جر و بحث است. «آقا باید پیاده شوند؟ براى کمرشان خوب نیست ...
کدامتان قبلاً مسیر را بررسى کرده بود؟ »
راست مى گویند. تپه ى نورالشهدا شیب زیادى دارد. البته راه پلها ى را در مسیرى پیچاپیچ با سنگ ساخته ا ند که کار صعود را آسانتر مى کند. اما همه درمانده ا یم که رهبر آیا می تواند این تکه را بالا بیاید یا نه؟
تپه هاى دور و بر را نگاه مى کنم انگار من هم مشغول کار حفاظتى شده ام کسى به چشم نمى آید.  اما اگر قرار به کارى باشد، خوب، نباید هم به چشم همچون منی بیاید!
ما زودتر به طرف مقبره مى رویم. قبل از همه به مقبره مى رسم، چون مثل بقیه از مسیر راه پله ها بالا نرفتم. تنها کارى که کرده ا ند این بوده که پمپى را از پایین زده اند و آب،کنار مقبره مى آید و از آنجا مجدداً در مسیر پرشیب سرعت مى گیرد و مثل آبشار مى ریزد در استخرى که پانصدمترى پایینتر است.
رهبر، سمت دیگر تپه از اتومبیل پیاده مى شود. مسئولان، امام جمعه، استاندار، نماینده ى آقا، اعضاى بیت، همه و همه دورش را گرفته اند و همراه او قدم مى زنند آقا یک نگاه می اندازد به بالاى تپه و مقبره و گل از گلش مى شکفد. تا مى رسند پاى تپه.
سردار حفاظت، با دست مسیر و پله ها را به آقا نشان مى دهد. آقا سرى تکان مى دهد. بعد یکى از محافظ ها را صدا مى زند. عصا را مى دهد دست محافظ؛ عصایى که حتى در مسیر صافى مثل گلزار شهدا هم دست آقا بود و به نظر هر ناظر منصفى اگر یکجا به کار مى آمد در همین تپه بود...
مؤمن در هیچ چارچوبى نمى گنجد.
آقا نگاهى به مقبره مى کند. ناگهان شروع مى کند به بالا آمدن. بالا آمدن تعبیر درستى نیست شروع مى کند به تندى به سمت قله گام برداشتن، چیزى نزدیک به دویدن. سردار پله ها را نشان مى دهد. اما آقا از مسیر مستقیم به سمت مقبره مى آید... مسئولان یکى یکى جا مى مانند. حتى یکى از محافظها نیز. از جمله همان که عصاى آقا دستش است... یکى از محافظ ها سعى مى کند دور و بر آقا باشد که اگر پایش بلغزد او را بگیرد. اما آقا از او سریعتر صعود مى کند. محافظ یک حجم خیالى را بغل زده است و دنبال آقا مى دود.
کم کم مسئولان فربه و همراهان تنبل از بقیه مسئولان عقب می افتند. جا مى مانند و می ایستند تا نفس تازه کنند و آقا همچنان به سرعت بالا مى آیند...
مؤمن در هیچ چارچوبى نمى گنجد.
آقا به مقبره رسیده اند. کنارشان ایستاده ام. فاتحه مى خوانند و جالب این که نفس نفس هم نمى زنند. خیلى آرام و با طمأنینه.
تپه نورالشهداء زاهدان
احساس مى کنم که نسبت به شهداى گمنام تعلق خاطر بیشترى دارند.
انگشتها را در پنجره هاى ضریح گره مى زنند و زیر لب چیزى زمزمه مى کنند.
خیلى بیشتر از گلزار وقت مى گذارند.
قبور گلزار هر کدام صاحبى دارند. اما آقا نسبت به شهداى گمنام احساس دیگرى دارد؛ حس پدرى شاید...
بیش از پنج دقیقه کنار ضریح شهداى گمنام می ایستند. بعد یکى از سرداران سپاه سیستان و بلوپستان توضیح مى دهد راجع به مقبره و شهداى استان. آقا ناگهان حرف او را قطع مى کند:
کارى کنید که برادران اهل سنت هم به زیارت این مقبره بیایند .  کسى چه مى داند، شاید این پنج شهید گمنام یکى اهل سنت باشد. به حساب آمار اصلاً بعید نیست...
تپه نورالشهداء زاهدان
من اصلاً به این قضیه فکر نکرده بودم. این دقت عجیب است براى من که خیلى عجیب است. خلاصه در اینجا که هیچکس به جز ما سه چهار نفر دور رهبر نیستیم و هیچ مصلحت رسانه اى هم حکم نمى کند به گفتن این مطلب. یعنى حقیقتى است در این نصیحت...
آقا پایین آمدنى هم به همان سرعت پایین مى آید. با این تفاوت که این بار به خاطر عارضه ى کمر مى رود کنار پله ها. اما نه از پله ها که از روى هره ى کنار پله ها پایین مى آید.
تپه نورالشهداء زاهدان
پاها را پشت هم روى هره ى باریک کنار پله ها مى گذارند و به سرعت پایین مى آیند. به این روش، کمر ضربه ى کمترى مى خورد نسبت به پایین آمدن از پله ها. سردار کنار آقا پایین مى آید و مراقب است، گه گدارى دستش را دراز مى کند و به جز یک بار آقا از او کمک نمى گیرد.
تپه نورالشهداء زاهدان
آقا به پایین تپه مى رسند. کار ما تمام شده است. بعضى مسئولان، عمده شان، اصلاً بالا نیامدند اما کنار اتومبیل ها منتظر ایستاده اند تا آقا سوار شود.
سوار مینی بوس مان مى شویم. از خسته گى ولو شده ایم روى صندلى هامان. اما عبدالحسینى خیلى دمغ است. نشسته است. ریش بلندش مى جنبد و غر مى زند.
حتى یک عکس به درد بخور هم نیانداختم. هر بار دست یکى از این محافظ ها تو کار بود.درد دل همه باز شده است. ارشاد، فیلمبردار صدا و سیما تعریف مى کند:
آن فیلم معروفى را که از شبکه یک پخش شد، همان که آقا رفته بودند بالاى کلکچال، من گرفتم آنجا هم آقا همین جورى تند مى رفت بالا. جورى که ما و محافظان جا ماندیم. همینطور که نفس نفس مى زدیم، آقا و به من گفت، دوربینت را بده به من، بعداً مى گویى که به خاطر دوربین جا مانده بودى... (مى خندیم.  ادامه مى دهد) رسیدیم یکجایى وسط کوه که اتفاقاً جاى بسیار بدى هم بود. شیب دار، لخت، نه دار و درختى و نه سبزه و علفى... محافظ ها گفتند همین جا می نشینیم. نگاه کردم، اصلاً توی بک تهران را نداشتیم. معلوم نمى شد چقدر بالا آمده ایم. به محافظ ها گفتم، پانصدمتر برویم بالاتر. گفتند نه! اینجا بسته است و امنیت دارد و ... خلاصه دیدم نه، اینجور فایده ندارد به خود آقا گفتم که این جا بک تهران را ندارم... آقا بلند شد و عبایش را جمع کرد و گفت برویم بالا، بعد هم به این محافظ ها گفت که بگذارید آقایان کارشان را انجام بدهند...
بچه ها مى گویند این را باید روى جلیقه هامان بنویسیم «بگذارید آقایان کارشان را انجام بدهند » و زیرش هم بزنیم «مقام معظم رهبرى »
برگرفته از کتاب سفر سیستان نوشته امیر خانی
 

نظرات (۴۸)

  • علیــــ ـرضا
  • سلام
    زیبا بود
    به روزم با پادکست افکت و صداهای زیبا
    خوشحال میشم تبادل لینک داشته باشیم
    یاعلی

  • یعقوب کربلا
  • سلام
    با یک مطلب در مورد
    سینما در خدمت هستم..
    منتظر نظرتان...



    سلام
    عیدتان مبارک
    التماس دعا
    سلام
    جانم فدای رهبر
    عید فطر مبارک.
    سلام
    بسیار زیباست ، لذت بردم
    اللهم عجل لولیک الفرج
    اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای


    سلام
    مطالبی رو در وبلاگ قرار دادم که فکر می کنم به درد همه می خوره.
    اگر بیاید خوشحال می شم.
    و اگر قابل می دونید تبادل لینک کنیم.
    یا علی
    التماس دعا
  • شجره طیبه صالحین
  • با سلام،
    همسنگر گرامی در صورت تمایل می توانید لینک یا لوگو سایت شجره طیبه صالحین به آدرس www.salehintehran.ir که به همت معاونت تربیت و آموزش بسیج سپاه حضرت محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ مشغول فعالیت است در وبلاگ یا سایت خود قرار دهید، در صورت قرار دادن لینک و یا لوگو سایت صالحین از طریق بخش تماس با ما سایت یا ایمیل salehintehran.ir@gmail.com به ما اطلاع دهید تا در بخشی که بزودی در سایت قرار می گیرد لوگو و لینک شما در سایت قرار گیرد و وبگاه شما به سایرین معرفی گردد.
    در نهایت مطالب برتر شما با درج منبع در سایت قرار میگیرد.
    آدرس لوگو:
    http://bayanbox.ir/id/3911006285366543588?view
    منتظر انتقادات و پیشنهادات شما بسیجی گرامی هستیم

    www.salehintehran.ir
    salehintehran.ir@gmail.com
    سلام
    خیلی زیبا بود.
    من کتاب داستان سیستان را خیلی قبل خوانده بودم ولی این مطلب برایم جالب بود.
     اگر مایل بودید ما را هم لینک کنید.

    باسلام

    زاهدان مزار شهدا رو زیارت کردم.

    خدا کند ما رو هم جز زائرینشون بنویسن و شفاعت کنن.

    التماس دعا

    یاعلی . . .

  • محمد جواد ابراهیمی
  • سلام
    با اینکه این کتاب رو خونده بودم اما بازم تازه بود
  • مصطفی روحی
  • زندگی با شهدا همیشه شیرین است !
  • مانی خردمند
  • سلام بر خادمای شهدا
    حالا قایمکی وبلاگ میزنید؟!
    بابا همون گرا 207 رو ببرید جلو حیفه
    salam khobi?
    Linket Kardam 
    Ghabel Donesti Link kon
  • محمدمسعود رحمانی
  • خیلی زیبا بود!
    ممنون میشم منو لینک کنید!!
    http://masjoud.blog.ir
  • محرم نینوا
  • خیلی قشنگ بود
    مخصوصا   «بگذارید آقایان کارشان را انجام بدهند » و زیرش هم بزنیم «مقام معظم رهبرى »
  • امیر قدیانی
  • داستان خوبی بود ولی باز مطلب اضافه کن
    سلام با موضوع امام چندم؟؟؟در خدمتم
    حق با علی ست
  • یعقوب کربلا
  • سلام.
    ممنون سر زدید
    به روز هستم
    الله احفظ نائب المهدی امامنا الخامنه ای....
    سلام و ادب ...
    خدا قوت
    شهادت مولا تسلیت
    بروزیم...
  • محمد حسین خانی کوثرخیزی
  • سلام
    مشتاق تبادل لینک و محتاج دعا هستم
    منتظرم
  • آقــا علیرضـــا
  • آقــا علیرضـــا
  • پاسخ:

    چشم حتما سر میزنیم

    التماس دعای فراوان تو شبهای قدر.
    یاعلی
    پاسخ:
    محتاجیم به دعا حتما شما هم دعا می کنیم
    لذت بردم
    سپاس
    پاسخ:
    ممنون از حضورتون
  • محمد حسن خلعتبری
  • سلام
             ای کاش بیشتر از زندگی آقا برای مردم گفته میشد. اگر کسی واقعا شناخت خوبی از آقا داشته باشه نمی تونه بهش بی علاقه باشه.
    پاسخ:
    انشالله ما در این معبر از شهدا و از امام خامنه ای هم می نویسیم
    زیبا بود




    زینب و . . .
    پاسخ:
    مثل رخ زیبای امام خامنه ای
    چه قلم قشنگی داشت ..احسنت به نویسنده و حسن انتخابتون....

    مخصوصا اینجاش:
    مسئولانی که از رهبر جا میمانند!!
    دو پهلو بود به نظر
    پاسخ:
    ممنون از لطفتون
  • کــربــ بلایی محـــــبــــــــ
  • سلام ایام تسلیت
    **بروزم**
    پاسخ:
    تسلیت و اطاعت امر
  • سفیـــر نـــور
  • سلام
    خیلی زیبا بود
    ممنونم از دعوتتون
    خدا قوت
    دعامون کنید
    یازهرا
    پاسخ:
    ممنون حتمت دعایتان می کنم
  • ابراهیم ایلخانی
  • سلام
    جان فدای سید علی....

    التماس دعا...یکی از همین حوالی...
    پاسخ:
           جان فدای سید علی....
  • میــرزا حکیـم
  • بسیار زیبا بود.. سپاس از حضورتان.. التماس دعا.. یاحق..
    پاسخ:
    ممنون از حضور شما هم ممنون
  • سیدامیر ولایی
  • بسیار عالی بود برادر..
  • مارتر مارتر
  • سلام

    به توصیه دوستان کتاب سیستان رو خوندم . واقعن جالب بود . میشه به کسایی که آقا رو خوب نمیشناسن توصیه کنیم .

    آقا متبرک کردید بلاگ رو با این خاطره .

    یا علی

  • غریب مدینه
  • سلام
    ماجرای جالبی بود ...
    از اینکه چنین مطالبی رو از امام خودم میخونم واقعا گاها به وجد میام و شگفت زده میشم.

    انشاء الله یه روزی ما نیز همراه آقا کوهپیمایی کنیم.
    یاعلی
  • خلوتی با شهدا
  •  

    من افتخار می کنم آری خدا کند

     

                         جانم فدای حضرت سید علی  شود.

     

    باسلام ازشما دعوت میشود که به وبلاگ ماهم سرزده ودر صورت تمایل لینک نمایید.

     

                   با تشکر.دخترانی ازدیار فکه وشرهانی

    سلام
    خداقوت
    موفق باشید

    سلام

    خودتون اهل کجا هستید؟ سیستان؟

    پاسخ:
           نه خیر بنده اهل تهرانسر هستم
    سلام 
    ممنون ... کتاب رو خریدم و دادم به کسی که بیشتر ازمن دلش میخواست بخونه . هنوز برم نیاورده . اورد حتما اولین کارم اینه که بخونمش .. خدا سایه آقا رو از سرمون کم نکنه ... 
    ممنون . خیلی خوب بود ... خیلی خیلی ... 


  • کــربــ بلایی محـــــبــــــــ
  • سلام طاعات و عبادات قبول درگاه حق!
    خدا قوت
    ایام تسلیت میگم...
    خیلی قشنگهـــ
    امیدوارم یه روزی روزی ما هم ریارت این شهدا بشهــــ
    امشب منو از دعای خیرتون محروم نکنید
    یا زهرا کربــ بلا انشاالله
  • محمد علیزاده
  • بسیار عالی
    احسنت
  • محمد حسن بشری موحد
  • +++
  • العبد التائب
  • سلام دوستان همه هستند که!
    وبلاگ جالبی دارید...
    یاعلی(ع)
    بسیار زیبا بود آفرین
    خیلی شیرین بود.قربون آقا
    بازم بذار از این خاطره های شیرین
    یا علی...
    سلام بزرگوار
    خاطره ی زیبایی بود . واقعا اینچنین خاطره ها خوندن دارن . آدم لذت میبره .
    موفق باشید انشاالله
  • کوثر ✜عاشق شهید همّت✜
  • سلام
    سپاس از شما...

    اللهم عجل لولیک الفرج
    اللهم احفظ قائدنا امام الخامنه ای
    اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک
    جالب بود...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی